ما (دویدن) بودیم
و با نعل های خاکی اسپورت
ازگلوی گرفته ی کوچه ها بیرون زدیم...
درخت ها چماق شده بودند
و آنقدر گریه داشتیم
که در آن همه غبار و گاز
اشک های طبیعی بریزیم...
ما (شکستن) بودیم
و مشت هایی را که در هوا می چرخاندیم
عاقبت بر میز کوبیدیم...
و مشت هامان را زیر میز پنهان کردیم
و مشت هامان را توی رختخواب پنهان کردیم
و مشت هامان را در کشوی آشپزخانه پنهان کردیم
و مشت هامان را در جیب هامان پنهان کردیم...
باز کن مشتم را !
هرکجای تهران که دست می گذارم
درد می کند
هرکجای روز که بنشینم
شب است
هرکجای خاک...
.
.
.
.
دلم نیامد بگویم !
این شعر
در همان سطر های اول گلوله خورد
وگرنه تمام نمی شد.....
...................................................
منم شرمنده ی مهر تو شیدا


به گرمک خانه کردم من تو پیدا
تو ادرس را خطا دادی عزیزم
خطای لینگ خود اصلاح فرما
به مهرت پاسخی دادم اکنون
منم در جمع یاران داد م جا
شما لطف دارین استاد...مرسی از حضورتون و شعر زیباتون...
آنقدر اپ نکردید تا چنین زیبا اپ کرده باشید
درود بر شما
خواندم ولی چیزی نمی گویم
می خواهم با حوصله بیشتر بخوانم و بیشتر لذت ببرم
حرفها در ان بود با زیبایی تمام
ممنونم امید جان...من هم خیلی تحت تاثیراین شعر قرار گرفتم..
مشتهایی که روزی بر بام بودند امروز در خانه پنهان کرده ایم
تا روزی که بر سنگ فرش خیابانها بکوبیم تا خانه ظلم فرو ریزد
ان روز دیر نیست
چراغ ها را
دزدیده بودند
می خواستند
راه خانه ات را گم کنم
_آزادی_
بیچاره ها
نمیدانستند
آسمان هرچه تاریکتر
ماه درخشانتر.....
..............................
مشت ها تا ابد پنهان نمی مانند..
چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟

دوره ارزانی ست... شرافت ارزان،
تن عریان ارزان،
و دروغ از همه چیز ارزان تر....! آبرو قیمت یک تکه ی نان... و چه
تخفیف بزرگی خورده ست،قیمت هر انسان
تا کی باید بر دهان آزادی مهر بست
این دیوارهای سفید
جان میدهند برای نوشتن..
بگیر این تکه ذغال مال تو!!!
جانشان را تو بگیر...
بنویس آزادی...!!
......
سلام شیدا جان
.
خیلی خوب شد که دوباره اومدی .
شعرت بسیار زیباست .
تا کی باید با مشت های گره کرده ودهان خاموش بنشینیم ونظاره گر ظلم وبداد این ظالمان باشیم .
هیچ آتشی گلستان نمی شود ،
وقتی چشم هایی هست که سوختن ابراهیم را با بی تفاوتی تماشا می کند .....
..........................
mamnun ghashang bud
ممنونم آزیتای عزیز...

بانو! کمیاب شدید
سایه تا ن بر بلاگ اسکای سنگین شده است
سایه ای نیست که سنگین شده باشد...
haghighate mahze in ax.mer30 sheyda
مرسی رضا جان...
سلام شیدا جان .
نظراتی که برام دوستان وبرای من میذاری خیلی زیبا وعالی هستند .
اینها هر کدوم خودشون میتونند یک آپ زیبا باشند .
قلمت بسیار زیباست من هیچ وقت نمیتونم به خوبی تو بنویسم
شما لطف داری دوست عزیزم...من که واقعا از خوندن مطالب شما لذت میبرم...امیدوارم بتونیم بیشتر با همدیگه آشنا بشیم..

سلام
به نظر باید اسمت رو بذاریم ابوالمشغله
چون وقت پاسخ به نظرات را هم نداری
فکر کنم ام المشغله برای من مناسب تر باشه امید جان
من واقعا شرمنده لطف شما دوستان هستم..انشالله از هفته آینده فرصت بیشتری پیدا میکنم و از خجالت شما درمیام..
upam bia
به روی چشم آزیتا جون...
سلام
خیلی زیبا بود
وبلاگ زیبایی دارین
من لینکتون کردم
مرسی دوست عزیز.....
به مهرت پاسخی دادم من اکنون
منم در جمع یاران داد مت جا
همه ی گفتنی ها را امید عزیز گفت
ام المشغله
فرصتی شد تا خطای تایپی بیت بالا را رفع کنم
هرجا که هستی شاد و شکوفا باشی
از لطف شما ممنونم کوروش عزیز...
سلام
ما محکوم به باز پس گرفتن ازادی از دست رفته مان هستیم
هیچ دادگاهی بالاتر از داداگاه وجدان نیست
وجدان تاریخی مان ما را به این سرنوشت محکوم کرده است
سلام دوست عزیز
وبلاگ بسیار زیبا و قشنگی داری
من که واقعا لذت بردم
مطالب زیبا و جذاب و پر محتوایی نوشتی
من شما دوست عزیز رو به دیدن و بلاگ خودم دعوت میکنم امیدوارم با حضور سبزت گرما بخش این ارتباط دوستانه باشی .
http://kardani-fani88.persianblog.ir
باشگاه پژوهشگران جوان
در ضمن من وبلاگ زیبا شما رو لینک کردم میتونی ببینی شما هم اگر تمایل داری منو لینک کن .
شما لطف داری دوست عزیز....منم وبلاگ شمارو لینک کردم..
هر کجای تهران دست بگذرام
درد می گیرد...
مرسی شیدا جونم
زندگی زنده موندن نیست زندگی قانئن باورهاست پس باور کن به یادتم
خوشحال میشم به وبلاگم یه سری بزنید
چشم میتراجان