قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی
کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .
از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم .
اشکهایی را بریز که من ریختم .
دردها و خوشیهای من را تجربه کن .
…سالهایی را بگذران که من گذراندم
روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم .
دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن .
همانطور که من به پا خواستم و ....قدم زدم …
بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی …
مگر دل را می توان به قضاوت گذاشت
همه این راهها را برود کلاهش برای دل قاضی نمی شود
اصلا و ابدا
دلم گرفته از قضاوت های....
سلام ابجی.خوبی؟
نظرلطفته ولی دیگه حال رفتن به وبوندارم
سلام ممنون از اینکه بهم سر زدی
سبز باشید
سلام. ممنون شیدا جان زیبا بود
او را به مبارزه دعوت مکن
هیچگاه دردی را که تو کشیدی
وراهی را که تو رفتی
و اشکی را که تو ریختی
و سوزی را که تو کشیدی
درک نخواهد کرد
ممنون شیدا جان
عالی بود
agar ingoone basham,digar farghi beyne man o to nahkahad bood o majali baraye ghezavat...